- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
باز در سینه ها صفا پخش است نوری از جلوۀ خدا پخش است نـور انـوار کـربلا پخش است عطریاس است درفضا پخش است باز دنیـا سرای احـساس است همه جا گفتگوی عـبـاس است ای خــدا از جـمـال تـو پــیــدا یـل ام الــبــنــیــنــی و زهـــرا عالـمی قـطره؛ حضرتت دریـا بـا وفــایـی و پـرچــمـت بــالا روی تـو بـوسه گـاه مـولا شـد خنده کردی و گل شکـوفـا شد ای که عـمـری قـرار اربـابـی گـوشـه ای ز اقــتــدار اربـابـی جــلــوۀ کــردگــار اربـــابـــی حـیـدر و ذوالــفـقـار اربــابــی تـو مـکــرر عــلـــیِّ کــرّاری آمــدی تـا کـنــی عــلــمـداری دردهـا را دوا ابـالـفضل است شیرِ شیر خـدا ابوالفضل است نجـف مرتضی ابالـفضل است حـیـدر کـربـلا ابـالـفضل است ای سراپای تو پُـر از بـرکات بر جـمـال خـدایـیـت صلـوات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
ای دل هر دو جهـان محو فریبائی تو در چمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو همه گل ها به گلستان ادب صف بستند تـا بـبـیـنـنـد دمی روی تـمـاشـائـی تو تا پراکند خـدا عطر دل انـگـیز تو را غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو چون نسیم سحری عقده گشائی تو بود بر لب مـرغ سـحـر نغـمـۀ شیـدائی تو شب میلاد تو با بوسه به روی چو مه ت می کـنـد دست خـداونـد پـذیـرائـی تـو ادب آموز جهانی و به دانشگه عـشق پُر شد از شرم و ادب دفـتر دانائی تو از غـبـار قــدم نـور دل فـاطــمـه بـود به خـدا در همه جا سـرمـۀ بیـنـائی تو همه شب تا به سحر بر سر سجّادۀ عشق غرق ایـمان و دعـا شد دل دریائی تو تکیه بر بازوی خیبر شکن حـیدر زد شور اخـلاص تو و دست تـوانـائی تو چشمۀ علقـمه شرمنده ز ایـثـار تو شد آفـریـن بـر ادب تو، به شـکـیـبـائی تو همۀ هستی تو دست و سر و جانت بود در ره دوست فـدا شـد همه دارائی تو باب حاجات خلایق توئی و خلق جهان چشم دارند بر آن مـعـجـز عیسائی تو هرکسی بر سر خود شور و هوائی دارد دل پُـر شور «وفائی» شده شیدائی تو
: امتیاز
|
مدح حضرت عباس علیه السلام
نام سقـا دیده ها را خوب گـریـان می کند دیـدۀ پُـر اشک را سـقـا چراغان می کند او بُود باب الحسین ذُخر الحسین عبدالحسین عـالـمی را بر در ارباب مهـمان می کند هرکه میگوید حسین آغوش بگشاید بر او بر دل سینه زنـان لطف فـراوان می کند دست داده تا بـگـیـرد دست هر افتاده را این اباالفضل است برما لطف و احسان می کند "خـلق می دانند در بهداری قرب حـسین دردها را بیشتـر عباس درمـان می کند" مادرش ام البنبن هم ضامن عشاق اوست در قیامت شیعیان را شاد و خندان می کند دست او بر دست زهرا روزمحشر دیدنی ست دست او مشکل گشایی از محبان می کند پیش او از معجر زینب سخن گفتن خطاست این سخن عباس را زار و پریشان می کند سی شب مـاه محـرم باید از عباس گفت گفتن از او لطف مهدی را نمایان می کند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
آسمان امشب ز دامن جای گل ریزد ستاره مـاه، سرگرم تماشـا مهـر مبهـوت نظاره مرحبا ای ماه شعبان، ماه آوردی دوباره ماه آوردی دوباره ماه، نه! یک مـاه پاره قلب آلالله خـرم، چـشم خـیـرالـناس روشن خـانۀ مـولا شده از طلعـت عـبـاس، روشن چشم دل بگشا که وجه خالق اکبر ببینی شیـر ثـارالله را در دامـن حـیـدر ببـیـنی بلکه در آغوش حیدر، حیدر دیگر ببینی ساقـی عـترت کنار ساقـی کوثـر ببـیـنی چـشـم شو تا بنـگـری آیینۀ حـقالـیـقـیـن را شیـر ثـارالله و شمـشیـر امیـرالمـؤمنـیـن را فاطمه! امالبنـین! شیـرخدا را شیر زادی مرحبا! مادر که بر دست خدا شمشیر زادی سـورۀ انـا فـتحنـا را بهیـن تفـسیر زادی لشکر پیروز دشت کربلا را میـر زادی شیرِ شیر داور است این پای تا سر حیدر است این فاش میگویم که زهرا را حسین دیگر است این روی داور؛ دست حیدر؛ خصلت و خوی رسولش سیر معراج الهی هم صعودش هم نزولش کیست این ریحانةالحیدر که زهرای بتولش کرده در اوج سرافرازی به فرزندی قبولش؟ نقش پیشانیش باشد این که این یار حسین است حضرت عباس، سقـا و علمدار حسین است اوست آن عبدی که کس نشناخت او را جزامامش ناتمامش خواندهام خوانم اگر ماه تمامش لرزهها افکنده بر پشت سپاه کفر، نامش از خـدا و انـبـیـا و اولیـا بــادا سـلامـش شأن او شـأن امامت دست او دست کرامت سایۀ قـدش قـیـامت تا قـیـامت راست قامت جز علی هرکس بگوید مدح او باشد شکستش بوسهگاه مرتضی روی و جبین و چشم و دستش گشت تقدیم خدا روز شهادت بود و هستش دست از دست و سر و جان شست در عهد الستش بر وفای عهد خـود تا پای جان استاد، آری! هم شعار بذل جان سرداد هم سر داد، آری! ای که با خون خدا ممزوجی و خون خدایی دستگیر عالم و سردار دست از تن جدایی نور چشم فاطمه، مصباح مصباحالهدایی بلکه در روز قیامت بر شهیدان مقتدایی تو عـلـمـدار حـسـیـنـی تـا ابـد یـار حسیـنی شیر عاشورای خون و مرد ایـثـار حـسینی بازوی فرزند زهرا دست از پیکر جدایت چارده معصوم را باشد به لب ذکر ثنایت بلکه هنگام ولادت کرده شیر حق دعایت کیستی تو که امامت گفت جان من فدایت؟ ای هــمـه آزادمـــردان شـاهــد آقــایــی تـو خـضـر با آب حـیـاتـش تتشـنـۀ سـقـایـی تو آب دریا نعره زد تا جرعهای از آن بنوشی غیرتت میگفت باید چون دل دریا بجوشی بین دریا تشنه باشی آب دریـا را ننوشی مرحبا! تا آخرین خط عطش باید بکوشی ای شـرار تـشـنـگـی نـور چـراغ مکـتب تو بـحـر سـوزان تـب تو آب عـطـشـان لب تو تــو دلـت آرام امـا آب دریـا بـیقـرارت علقمه رفع عطش کرده ز چشم اشکبارت بلکه دریا قرنها گردیده بر گرد مزارت آب شد خون جبین و گشت جاری بر عذارت سوخت در آب روان بر تشنگان پا تا سر تو شک ندارم اینکه زهرا خوانده خود را مادر تو دل گرفـتار تـو امـا تـو گرفـتار حـسینی جـان جانانی و با جانت خریدار حسینی از ولادت تا شهادت محو دیـدار حسینی بلکه فردای قـیامت هـم عـلـمدار حسینی کیستی تو؟ کیستی تو؟ ای عطش آب بقایت وقت جـان دادن پیـمبـر آب آورد از برایت ای سلام آب بر لبهای خشکت تا قیامت ای پس از ایثار جان خویش هم یار امامت یافته عشق و وفا از خون بازویت سلامت سائل درگاه تـو آقـایی و جـود و کرامت این تویی مولا! که منت بر سر میثم نهادی نخل خشکش را ز بحر بیکرامت آب دادی
: امتیاز
|
مدح حضرت عباس علیه السلام
ای آن که ز ادراک تو ایـمـان متـصوّر از پنجۀ لا حـولِ تو... طوفـان متصوّر بـا غـرّش تـان گـشـت قـیـامت مـتـبـادر در عـلـقـمـه دریـای خـروشان متصوّر نـام تـو نـمـوده ست جـهـان را مُـتـرنّـم سـقّـایـی و بـا یـاد تـو بـاران مـتـصـوّر «غیرت» رگ جوشیدۀ در گردن یار است تـنـهـا بـه مـقـام تـو شـود آن مـتـصـوّر دسـتـان تو آیـات بریده ست اباالـفضل! گشته ست چنان سورۀ رحمان متصوّر نـام تـو کــلــیــدِ ادب و روح نـجــابـت در پـرسش تـاریـخ، کـمـا کـان متصوّر در شـرح تو و دست تو عـالـم مـتحـیّـر ایـثــار تـو در یـاد شـهـیـدان مـتـصـوّر مشک و عَلَم و منصبِ سقّایی ات عباس در ذهـن تو فـریـاد عـمـو جان متصوّر بیچاره فراتی که به کامش نرسیده ست هستی تو در آن ذهـن پـریشان متصوّر تو غـرّش پنهـان عـلـی در عَـرَصـاتـی در پنجـۀ ایـمـان تو طـوفـان مـتـصـوّر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
مــادر مــاه بـنـیهـاشـم! قــمـر آوردهای نـخـل امــیــد ولایـت را ثــمـر آوردهای بـحـر مـوّاج کـرامـت را گهـر آوردهای کـلک صنع کـبـریـایـی را اثـر آوردهای هرچه در وصفش بگویم خوبتر آوردهای بـر امیـرالـمـؤمنین زیبــا پسـر آوردهای این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است این پسر دست علی دست علی دست خداست این پسر یک مطلع الانوار مصباح الهداست این پسر تا حشر ثاراللّهیان را مقتداست این پسر قربانی کوی حسین از ابتداست این پسر دست خدا با دست از پیکر جداست این پسر روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست این پسر ماهی است در بین دو مهرِ فاطمه این بـود باب الحـسین و باب حـاجـات همه بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست بتشکن: مولاعلی، لشکرشکن: عباس توست این خـداونـد ادب، عـبد خـداوند است و بس درشجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کس کیست عباس آنکه وجه الله محو روی اوست آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست همچو خوی حیدر و زهرا؛ یقیناً خوی اوست ذوالفقـار فاتـح خیبـر، خم ابـروی اوست نخل سرسبز ولایت قامت دلجوی اوست آبـروی آبـرومندان ز خاک کوی اوست از دل گهـواره تـا امـواج خون در عـلـقمه لحظهای غـافـل نگردید از حسین فـاطـمـه آفتاب طلعـتش خورشیـد رخسار حسین! دیـدن رخسـار او، تکـرار دیـدار حسین! از شب میلاد بودش دل، گرفتار حسین! نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین! با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین! حامی و سردار و سقّا و علـمدار حسین! با وجـود آن که خود مظلوم ظالمسـوز بود مثل حـیدر عابد شب بود و شیـر روز بود مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش حـیـدرکـرّار میخوانـد حسیـن دیگـرش عمّـۀ سادات می بالد که باشد خواهـرش ایستـاده با ادب حتّی ادب در محضـرش آفـریـنش تـا قـیـامت تشنــهکام ساغـرش حاجت کونین جوشیده است از خاک درش در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است کم مخواه از او که او باب المراد عالم است او که بــا مـاه جـمـالـش عـالمآرایـی کند او که بر خاکش سرافرازی جبینسایی کند او که بی وی عشق هم احساس تنهایی کند او که بـر خیـل شهیـدان نیـز آقـایی کـند آل عصمت را ز اشک دیـده سقایی کند خون خود را وقف بر گلهای زهرایی کند جسم و جان و چشم و دست و سر دهد در راه دین گــل کـنـد تـقــدیـم ثـارالله از زخــم جـبـیـن اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته آب گشتـه در میـان آب و تـنهـا سـوخته مشک هم از اشک آن لبْ تشنه سقا سوخته مثـل تصویـرِ لبِ فـرزند زهـرا سـوخته اشک صد ایّـوب میجـوشد به یاد صبر او تـا قـیـامـت آب مـیگـردد به دور قـبــر او ای خدا را تیـغ بُـرّان در نیـامِ اهل بیت! ای علی را شیر غرّان در کنام اهل بیت ای به رخسـارت تجـلاّی تـمـام اهل بیت ای مقامت در صف محشر مقام اهلبیت هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهل بیت هم به شمشیـرت نوشته انـتـقـام اهل بیت میرسد روزی که حق را باز هم یاری کنی بـاز، بـازآیـی و بـر مهـدی عـلـمـداری کنی تشنهای و چـشم ما دریـا به پایت ریخته دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته همچو باران استجـابت از دعایت ریخته اشـک ثـار الله روی دستهـایت ریـخـته بال حورالعیـن بَـر پـای گـدایت ریخـته جوشد از خـاک درت اشک منـاجـات همه بیشتر باشد به کویت عرض حـاجـات همه مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است زخمهـای پیکـرت آیـات قـرآن من است پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است ذکر یا عبّاس درمان تن و جان من است دست من خالی و مدحت دُرِّ غلطان من است نـیـستـم قـابـل که گویم «میثم» کوی تـوأم هر که هستـم یا ابـوفـاضـل ثـنـاگوی تـوأم
: امتیاز
|
مدح حضرت عباس علیه السلام
ای ماه هـاشمی سر و جـانـم فـدای تو شـیـواتـریـن تـرانـۀ عـمـرم بـرای تـو عشق از حضور چشم تو تکثیر میشود جاریست عطر عشق و غزل در هوای تو نـامت حـواس شعر مرا پـرت می کند ایـنـجـا من و قلم؛ دل من کـربلای تو آقـا دخـیـل بـسـتـه نگـاهـم به دستهات من مـؤمـنم به مـعـجـزۀ دست های تو تـو عـبـد صـالـحـی و سـلام نـمـاز ما عـرض ارادتـیـسـت نـثـار صفـای تو دریا هنوز چشم به راهت نشسته است شرمنده اند آب و عـطـش از وفای تو انـگـار واژه هـای من آتش گـرفـته اند با یـاد هُـرم لـعـل لـبـت؛ از حـیـای تو
: امتیاز
|
مدح حضرت عباس علیه السلام
بـایـد حـسـیـن دم بـزنـد از فـضـائـلت وقـتـی حـسیـنی است تـمـام خصائـلت تعبیرهای ما همه محدود و نارساست در شـرح بی کـرانـی اوصاف کاملت بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست آئـیــنـه ای اگـر بــگــذاری مــقـابـلـت ای کاشف الکـروب عزیزان فـاطـمـه غم می بری ز قلب همه با شـمـائـلـت در آسـتـانـۀ تـو گـدایـی بـهـانـه اسـت دلـتـنـگ دیـدن تـو شـده بـاز سـائـلـت با زورق شکـستـۀ دل؛ سال های سال پـهـلـو گـرفـتـه ایـم حــوالـی سـاحـلـت بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین سـقـای با فـضـیـلت و دریـا دل حـسـیـن تو آمدی و روشنی روز و شب شدی از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت الـگـوی بـنـدگی و وقـار و ادب شدی هم چشمهای روشنـت آئـینـۀ رجـاست هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی بـایـد که ذوالـفـقـار حـمـایـل کنی فقط وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم تو اسـوۀ زهیر و حبیب و وَهب شدی در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست فرزند لافـتـایـی و شـیـر عـرب شـدی فـرمـانــدۀ ســپــاهــی و آب آور حـسین ای نـافـذ البـصـیـره ترین یـاور حـسیـن بی شک تو صبح روشن شبهای تیره ای خورشیدی و به ظلمت این شام چیره ای تـسـخـیـر کرده جـذبـۀ چشم تو ماه را بیخود که نیست تو قمر این عشیره ای عصمت دخـیل تار عـبـای تو از ازل جز بندگی ندیده کسی از تو سیـره ای قدر تو را کسی نشناسد در این مـقـام وقـتـی برای امر شـفـاعت ذخـیـره ای ما را بس است وقت عبور از پل صراط از تـار و پود بیـرق تو دستـگـیـره ای چـشم امـیـد عـالـم و آدم به دست توست باب الحسین هستی و پرچم به دست توست فردوس دل همیشه اسیـر خیال توست حتی نـگـاهِ آیـنـه مـحـو جـمـال توست تو سـاقـی کرامت و لطف و اجـابـتـی این آب نیست زمزمه های زلال توست ایثار و پایمـردی و اوج وفـا و صبـر تنها بیان مخـتصری از کـمـال توست در محضر امام؛ تو تسلیـم مـحـضی و والاترین خـصائـل تو امـتـثـال توست فردا همه به منزلتت غبطه می خورند فردا تمام عـرش خـدا زیر بال توست باب الحـوائـجی و اجـابت به دست تو تنها بخواه، عـالم هستی مجـال توست ای آفـتـاب عـلـقـمـه: روحـی لـک الـفـدا ای آرزوی فـاطـمـه: روحـی لک الـفـدا ای آفـتـاب روشـن شـبـهـای عـلـقــمـه سرو رشید خوش قد و بالای عـلـقـمه داده ست مـشـک تـشنـۀ تو آب را بها ای آبـروی آب، مـسـیـحـای عـلـقـمــه وقتی که چند موج عـلـیـل شریـعـه را کرده ست خاک پای تو دریای علقمه لب تشنـۀ زیـارت لبهـات مـانـده است آری نـگـفـتـه ای بـه تـمـنّـای عـلـقـمه امروز دستهـای تو افـتـاد روی خـاک تا پـا بـگـیـرد از دل صحـرای علقـمه با وعده های مـادرت آسوده خـاطـریم چـشـم امـیـد ماست به فـردای عـلـقمه این عطر یاس حضرت زهراست می وزد از سمت کـربـلای تو، سـقـای علـقـمه شبهای جـمعه نـالـۀ مـحـزون مـادری مـی آیـد از حـوالـی دریــای عـلـقـمـه ام البـنـیـن و فـاطـمـه با قـامـتـی کـمـان اینجا نشسته اند و شده آب روضه خوان فرصت نـداد تا که لـبـی تر کـند گـلـو دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو می آید از کـنـار شـریـعـه شهـاب وار بسته ست راه را به حـرم لشکر عـدو طـوفـان تـیـر می وزد از بین نـخـلـها حالا شـنـیـدنـی شده با مشک گـفـتگو: «بسته ست جان طفل صغیری به جان تو بر مشک آب نه که تـویـی جـام آبـرو ای مشک جان من به فدای سر حسین امـا تـو آب را بـرسـان تـا خـیـام او» اما شکست ساغر و ساقی ز دست رفت جاری ست خون ز بادۀ چشمش سبو سبو با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت تـا بـا امـام خود نـشـود بـاز رو بــرو تـنـهـا پـنـاه اهل حرم بر نگـشته است می بـارد از نـگـاه سکـیـنه: عمو عمو در خیمه اوج بی کسی احساس می شود خـورشیـد نـیـزه ها سر عـبـاس می شود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
سـر سجادۀ دل؛ وقـت نـماز است هنوز بهترین لطف دعا راز و نیاز است هنوز عاشقیِّ من و ارباب چو راز است هنوز این در خانه عشق است که باز است هنوز پـس بـیـا عـاشـق جـود و کـرم یـار شـویـم هـمـگـی مـست مـیِ نـابِ عـلـمـدار شـویـم به روی دست علی ماه هویدا شده است ایـن قـمـر آیـنـۀ هـیـبـت بـابـا شده است به رخش شمس خدا محو تماشا شده است در دل زینب و ارباب چه غوغا شده است گـفـت اربــاب بـه زیـنـب قــمــرم مـی آیـد دلـت آســوده کـه ســردار حــرم مــی آیــد ناز این دلبر خوش چهره خـریدن دارد گلِ بوسه ز لبـش بَه که چه چیدن دارد حـیدر از لعل لـبـش میل مکـیـدن دارد ماه و خـورشید در این ثانیه دیدن دارد شـیـر با شیرِ خودش لـرزه به دنیا انداخت گـل بـوسـه به روی چـهـرۀ سـقـا انـداخـت جامه ای دوخته مادر، چه به او می آید واژۀ یـاس مـعـطــر چـه بـه او مـی آیـد رفـتـه بر شانۀ حـیـدر؛ چه به او می آید نام فـرمـانـده لـشـگـر چـه به او می آید آمـده درس ادب را بـه جــهــان بـاب کـنـد زَهــرۀ دشـمـن خـود را به رجـز آب کـنـد حـلـقـۀ دار جـنـون بر سـر گـیـسو دارد بَه چه تیغ کجی این طفـل به ابرو دارد بازوانش چو علی قـدرت و نیـرو دارد چون که یا فاطمه را نقش به بازو دارد روی پــیــشـانـی خــود نــور ولایـت دارد یـل مـولاست که این گـونه شجـاعـت دارد ساقی از دست خودت جام می ناب بده تـیـغ بـردار و کمی پـیـش پـدر تاب بده خواب راحت به دل و دیده بی خواب بده قـوّت قـلـب تو به زینب و اربـاب بـده عـجـبـی نـیـست تو را قـبـلـۀ حـاجـات کنند هـاشمـیـون همه شـان بر تو مبـاهـات کـنـند آمدی تا بـشـوی در همه جا یار حـسین لحظه لحظه بشوی محرم اسرار حسین قبل اکبـر تو شدی یـوسف بازار حسین تو فقط گشته ای عباس عـلـمدار حـسین پـا بـکـوبـی هـمـۀ ارض و سـما می لـرزند تو چه کردی که همه از غضبت می ترسند در سیاهی زمین روی چو ماهت کافی ست تا که والیل شود موی سیاهت کافی ست علی اکبر که بَرت هست سپاهت کافی ست تیغ بگذار زمین نیمه نگاهت کافی ست برق چشمت بکـند کار دو صد خـنـجـر را آمــدی زنــده کــنــی واژه یــا حـــیــدر را بـا غـلامـی شما بـوده که عـزّت داریـم از شما درس وفاداری و غـیرت داریم هر چه داریم ازین گوشه چشمت داریم دور ایــوان شـمـا مـیـل زیـارت داریـم ما که عـمـری ست گرفـتار گرفـتار تـوأیـم کـاش هــر روز بـبـنـیـم کـه زوار تــوأیــم جـان عـالـم بـشـود کـاش فـدای دسـتـت پــادشــاه اسـت بـه والله گــدای دسـتـت بـاب حـاجـات شـده نـام عـطـای دستت روضه ها خوانده ام ای یار برای دستت روز محشر که شود دست تو نزد زهراست دست تو روز قیامت که شود شـافع ماست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسین علیهالسلام
خانۀ شیـر خـدا امشب پُـر از نـور خـداست الـبـشـاره لـیـلـۀ مـیـلاد مـصـبـاح الـهـداست بر سر دوش نـبی، شمس ولایت جـلـوه گر پیش روی فـاطمه، مـرآتِ حـسنِ ابـتـداست فـاطمه آورده فرزندی که در قـدر و جـلال هم محمد هم امیـرالمؤمنـیـن هم مجـتـباست چشم ثـارالـلـهـیـان روشن به میـلاد حـسیـن کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست گـام گـامِ مـقـدمـش، رشک گـلستـان بهـشت عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست این همان مصباح دست غیب رب العـالمین این همان قرآن روی قلب خـتم الانـبـیـاست چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه پای تا سر غرق در گلبوسههای مرتضاست با وجـود آنکه نَـبـوَد رحـمت حق را حـدود این نمـای رحـمـت بی حـدِّ ذات کـبـریاست سبط احـمـد، نجـل حـیـدر، آرزوی فـاطـمـه خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست قـطـرهای از بحـر لطفـش چـشمۀ آب حیات ذرهای از خاک کویش درد عالم را دواست وصف او بـایـد کسی گـویـد که قـرآن آورد مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست هر چه میبینم جمالش را، نبی پا تا به سـر هرچه میخوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست هر سری تقدیم جانان گـشت، خـاک پای او هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست هرچه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست من نمیگویم، نمیگـویم، خـدا باشد حـسیـن لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست خـواهـر مـظـلـومـۀ او مـادر آزادگـی است تـا قـیـامـت بر هـمه آزاد مردان مـقـتـداست اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خـلـق دختری دارد که دست بستهاش مشکل گشاست مادری دارد که در قرآن، خـدا مدّاح اوست مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهلأتی» ست قـامـتـی دارد، قـیـامت گوشهای از سایهاش صورتی دارد که در چـشم محمد دلـرباست بـازویـی دارد چـو بـازوی امـیـرالمـؤمنـین هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست روز محشر ذکر کـل انـبـیـا یا فـاطمه است فـاطـمـه گوید خـداوندا حسین من کجاست؟ او بُوَد فُـلک نجات و لـنگرش دخـت عـلـی این نباشد کفر اگر گویم خـدایش نـاخـداست شـهـریـار کـشـور دلها «حسین بن عـلی» زادۀ امالــبــنــیـن فــرمــانـدۀ کــل قــواسـت آنچه در عـالـم گنه کار است در روز جـزا گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست گرچه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست ایـنکه خـنـدانـیـم و گـریـانـیـم در مـیـلاد او میکـند ثـابت، گِـل ما از زمین کـربـلاست آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست مرگ در بستر بُوَد بر عاشق صادق حـرام این مـعـمـا را کسی دانـد که با ما آشنـاست شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال زخم ما یاری رحـمت، خون ما آب بقـاست من ز خـون دل نـوشـتـم بـر جـبـیـن آسمان هرکه فانی در ره حق نیست، پایانش فناست قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا» ست گو یکی گـردند خـلـقـت از بـرای قـتـل من قـامـتـم تـنـهـا برای خـالـق یـکـتـا دوتـاست آب را بـر روی مـا بـسـتـه نـمـیدانـد عـدو حـنـجــر مـا تـشـنــۀ آب دم تــیــغ بــلاسـت وصل جانان از دم شمـشیـر میآید به دست این همان معـنای رمـز «البـلاءُ لِلولا»ست میثم این مصراع را با خط خون باید نوشت رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسین علیهالسلام
ای که در مقـدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد شب میلاد تو عالم اگر عـطرآگیـن است جبـرئیل از در و از بام و هوا گُـل ریزد ای گُـل سـرسبـد گلشـن زهـرا، جـبـریل گر به پـای تو نـریـزد به کجـا گُل ریزد فطـرس از مقـدم تو شکـر خدا می گوید بال بگشوده و بر ارض و سما گُل ریزد خبـری گر ز جمال تـو به یـوسف برسد ز سرشک شعف خود همه جا گُل ریزد هر کسی نقش ببنـدد به لبش نام حـسیـن گـوئی از شـاخـۀ پُـربـار وفـا گُـل ریـزد ای بقـا یـافتـه دین از تو، به پـاس قدمت خـضـر پـیـوستــه لب آب بـقـا گُل ریزد احترام حرم از منزلت و حُرمت توست هاجر از شوق تو در سعی و صفا گُل ریزد هـر زمـانی کـه بـه محـراب نیـایش آئی روی سـجّــادۀ مـحـراب دعـا گُـل ریـزد گلفروش چمن عشقی و غیر از تو چه کس در ره دوست گــه رنـج و بـلا گُل ریزد تُربت حاهر و ایثار تو از بس خوشبوست گوئی ازخاک تو در کرب وبلا گُل ریزد می چکـد گر که ز چشمان وفائی اشکی به روی خاک تـو بـا اهـل ولا گُل ریزد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسین علیهالسلام
امشب ز خـدا رحـمت جـانـانـه رسیـده جـبـریل خبـر کرده که دُردانـه رسیـده هر کس که به پشت در میخـانه رسیده از زیـر لـبـش نـالـۀ مـسـتــانـه رسـیـده جز سـاقی خود با همه بیگـانه ام امشب "زنـجـیـر بیـارید که دیـوانـه ام امشب" هر کـس که شده عـاشـق دلـدار بـیـایـد هـر غـمـزدۀ بی کـس و بـی یـار بیـاید گـویـیـد به هـر عـبـد گـنـهـکـار بـیـایـد ابـلـیـس طـمـع کرده که این بـار بیـاید! فـطـرس به تمنـای نگـاهـی شده راهی پر سـوخـته تا درگه شاهی شده راهـی تا دیـده نـبـی آن رخ تـابـنـده و مـه رو گـل کرده به روی لب او نغـمـۀ یاهـو! دل بُـرده پـسر از پـدرش بـا خـم ابـرو از یمن قدومش شده در عـرش هـیاهـو او مـظـهـر تـابـنـدۀ احـسان قـدیـم است الحق که حسین است!رحیم است و کریم است عاشق همه جا ذکر لبش نام حسین است ورد سحر و نان شبش نام حسین است چشمش که بگرید سببش نام حسین است اصلا همۀ تاب و تبـش نام حسین است با اسم حسین است که دردم شده درمان با ذکر حسیـن است شفا بحر مریضان هم در حرمش ذکر و دعا مست کننده است هم تربت قبرش به خدا مست کننده است عطر حرم کرب و بلا مست کننده است مثل سحر صحن رضا مست کننده است مـسـتـانـه بـخـواهـیـد که دلـدار رسـیده عـشـق نــبـی و حـیــدر کـرار رسـیـده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسین علیهالسلام
گوش جانم چشم بر راه صدای دیگری ست پای دل سر در هوای ماجرای دیگری ست گرچه خیلی ها به ظاهر کربلا هستند لیک باطـنـا امشب مدینه کـربـلای دیگری ست چار تن از پنج تن در گرد یک گهواره اند در دل گهواره هم اهل کسای دیگری ست خنده گریه خنده گریه خنده گریه خنده اشک بیت مولا غرق اشک و خنده های دیگری ست شیر از انگشت های وحی می نوشد حسین سبط پیغمبر غذایش هم غذای دیگری ست آمد آن کان عطا، کهف الورا؛ خـون خـدا او بُـوَد آئــیــنـۀ حُـسـن جــمــال کــبـریــا عشق او جاری ست حتی در مرام اهل بیت می توان فـهـمید این را از کـلام اهـل بیت ساغـر لبهای هر معصوم می گوید حـسین بسکه لبـریـز است نام او ز جـام اهل بیت هم شتـابش بـیـشتـر هم اینکه جایش بیشتر کـشتی اش هم فـرق دارد با تمام اهـل بیت در نهایت جمع خواهد گشت با نام حـسین سفره ای که پهن می گردد به نام اهـل بیت روز و شب بر او درود حق درود اهل بیت روز و شب بر او سلام حق سلام اهل بیت گفت پیغمبر حسین از من بُوَد من از حسین پس بُوَد او بر تمام اهل بیت نور دو عـین تا که میخوانم تو را هر دیده می بارد تو را از خدا دیگر چه خواهد هر کسی دارد تو را در روایت هست هر که دوستش دارد خدا در دلش چون داغی ازیک لاله می کارد تو را عشق را از هر کسی از اهل دل پرسیده ام از گریـبانش چنان خورشید می آرد تو را ما نه؛ فـرزند پـیـمبر می شود قـربـانی ات هستی اش را می دهد تا که نگه دارد تو را جـامـه ات را آسـمـانی ها عوض کردند تا سـخـتـی رخت زمـیـنـی ها نـیـازارد تو را زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو سینـۀ پیغـمبر است و قـلب زهـرا جای تو اشک می ریزیم و با ذکرت عبادت می کنیم باز هم از راه دور عرض ارادت می کنیم ما همه بیمارهای دوری از شش گوشه ایم بین هیئت ها ز یکـدیگـر عـیـادت می کنیم زودتر راحت کن از درد فراقت خـلـق را ما به این دوری مپنداری که عادت می کنیم عــالــم نــوزادی مـا فــرق دارد بـا هــمـه ما بـرایت گـریه از وقـت ولادت می کـنیم هر غـمـی دیـدیم، فرمودند فـابک للحـسین بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت می کنیم دوستت دارم من ای در جسم عالم جان حسین آذری میخوانمت: جانیم سنه قربان حسین
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسین علیهالسلام
تـو را آفــریـده که خـود را بـبـیـنـد تـجــلـی أســمــای حـسـنــی بـبـیـنـد خودش از ازل خیره ات بود و حالا زمـانـش رسـیــده کـه دنـیـا بـبـیـنـد تـو آن کـنـز مـخـفـی بـالا نـشـیـنـی که تـنـهـا تو را ذات أعـلـی بـبـیـنـد تــحـیــر فــتــاده بـه جـان مـلائـک خــدا را بـبـیـنـد؟ شـمـا را بـبـیـنـد؟ بدون سبب نیست بر سـاق عـرشی تـو را دوست دارد که بـالا بـبـیـنـد دلش تنگ عرش است زهرا و هر شب مـیــان جــمــال تـو أسـمـاء بـبـیـنـد به هـر کـس نگـاهت بیـفـتـد، یقـیـنا اگـر کــور بـاشد چـو بـیـنـا بـبـیـنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسین علیهالسلام
آیات عاشقی است که تـنـزیل می شود یس و مریم است که تـرتـیـل می شود کوثر و مُلک بوده و والفجر هم رسید قرآن فاطمه است که تکـمـیل می شود سبِّـح بحـمـد ربِّـک یا مـرتضی عـلـی با این پسر ز شأن تو تجـلـیل می شود کشتی عـشق او که دلش را به آب زد دوزخ یقـین نمود که تعـطـیل می شود بسم خدای فجـر و قسم بر لـیـال عشر کانون عاشقی است که تشکیل می شود إنــی أنــا الـغــریــب زمــان ولادتـت با سـرخـی گـلـوی تو تـأویـل می شود
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
مـیـلاد ابـی عـبـدالله، دلـهـا غـرق سُـرور نازل شد به حریم حق، امشب سورۀ نور آمد گـل پسر زهـرا ** خورشید دگر زهـرا ** نـور چشم تر زهـرا سـیّـد الـشّـهـدا آمده خون خدا؛ یوسف خیرالنسا؛ نور مصباحُ الهُدی؛ گشته عالمتاب سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب ******************************************* امشب دامن زهرا شد، رشک باغ بهشت حق، آب و گِل این گُل را، با نورش بسرشت عالم سائل احسانش ** هستی، واله و حیرانش ** هر عطری ز گلستانش جان ما به فداش سر زده صبح سحر؛ نور خورشید و قمر؛ آمده جان پدر؛ دلبر مادر سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب ******************************************* می گیریم همگی با این، شـور و حال دعا از دست عـلـی و زهـرا، امـشب کـربـبلا شعبان ماه سُرور ما ** ماه مـولِد این مولا ** باشد وعـدۀ مشـتـاقان صحن خون خدا جاری اشک از هر دو عین؛همچو اهل عالمین؛ بر لب ما یا حسین؛ تا نفس داریم سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
قلب زهـرا شد با شـعـف همراه آمـــده جــشــن عـــیــد ثـــارالله نور مصباح الهدی خوش آمدی یا سفـیـنـة الـنّجـاة خـوش آمـدی کوثـر و حـمد و قارعَة رحـمـة اللهِ الـواســعَـة لالـۀ گــلـشـن زهــرا و حــیــدر نــور دیـده و عـزیـز پــیـغــبــر ذکر زیـبای تو را بر لـب داریم با خـمـیـنـی و شهیدان و رهـبـر یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ ) ************************ بـهـر تـوبـه کن، جـمع ما امـداد فـطـرس دل هـا، را نــمــا آزاد گرچه آلوده به جر و عصیانـیم تا ابـد خـاک حـریمت می ما نیم ما قطره ایم، تو دریایی ما بنـده ایم، تو مولایی عجز ما و کرمت ارباب ارباب چـشـم ما و قدمت ارباب ارباب مُحرم و دربه در عـشق تـوأیـم کعـبـۀ ما حـرمت ارباب ارباب یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ ) ************************ فـوق عـرش حق خاک کوی تو بـوسـه زد احـمـد بـر گـلـوی تو بـشـنـو ای تـجـلّی حُـسن سـرمد نـغــمـۀ حـسـیــنُ مـنّـی احــمــد هستی صاحب لوی حشر والـفـجـر و لَیـالٍ عَشر ای امـیـد ما هـمـه خـوش آمـدی آیـه هـای محـکـمـه خـوش آمدی بـه أبـی انـت و اُمّــی یــا مــولا نـور چـشـم فـاطمه خوش آمدی یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا آمـده دلـبـر مـا؛ سیّـد و سَـروَر مـا آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا تو آسمانِ ولایت کرده طلوع خورشید و ماه عـالَـم بـهـاران شـده از نــور جـمـال ثـارَالله آمــده شـــاه تــمـام عـالــمـیـن اشک شوق ما روان شد از دوعین ذکر کـلّ عـاشـقـان امشب اینِ سیّـدی ابـی عـبـدالله الـحـسیـن یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲) ****************************************** آمده نور جلی؛ نـور دو چشم عـلی آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا جوش و خُروش نبی؛زینت دوش نبی آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا سبـط نـبـیّ مـرتـضی حـضرت ثـارالله مـدد ای یـوسـف خـیـر الـنّـسا یا ابـا عـبـدالله مدد مصطفی نموده همچون گل بویت عالمی معتکـف عـشق رویت یـاد آن مـصـائب و آن بــلایـا بوسه زد گریه کُنان بر گلویت یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲) ****************************************** کعـبه جود و عطا؛ قـبـلـۀ اهـل ولا یــا ثـــارالله؛ مـــدد ابــی عـــبــدالله شدی در اوج بلا؛ فـنای عشق خدا یــا ثـــارالله؛ مـــدد ابــی عـــبــدالله کــربــلای تـو آقـا بـهـشـت کـلّ عــالـمـیــن کِی میـشه قـسـمـتم آقا غـروب بین الحرمین مـسِ دلم رو کُن طلا یا ثارالله شدم اسیـر و مـبـتـلا یا ثـارالله کن یه عـنایتی به ما یا ثـارالله که جان بدیم تو کربلا یا ثارالله یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
آمده سُرور قلب مصطفی، به علی نور عین رهبر و سَروَر و کُلّ کائنات، گل زهرا حسین آمده سلطان کـربـلا آمده عشق خودِ خدا دشـمــن آل اُمـــیّــه شـاه دین ابا الـرّقـیّه گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ ) ******************************** خانۀ امیر مؤمنان شده، غرق دُرّ و گوهر میزند خنده نبی به صورت، زهرا و حیدر جلوۀ مهتاب مبارکه مقدم اربـاب مبارکه همه با شوق و تمنّـا تهنیت بگیم به زهرا گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ ) ******************************** دشمن خون خدا پـلیـد و بد تر از اهـریـمنِ گفته مصطفی من از حسینم و، حسین از منِ مرغ قلبم روی بوم تو دیده ام فرش قدوم تو ای گل لاله گـل یاس ای تمام عشق عبّاس گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
خانۀ زهرا و علی؛ گشته پر از مهر و صفا سر زده خـورشید رخِ؛ سَـروَرِ خیـل شُهدا آمده آنکَس که بُوَد؛ فاطمه را نـور دوعـین میشنـوم از همه جا؛ ذکر حـبیبی یا حسین کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین ************************** گشته چراغان، ز شعف؛ مُلک خداوند جلیل مَحوِ رُخَش یوسف و هم؛ عیسی و موسی و خلیل جلوۀ گـلواژۀ صبر؛ واله و بی تاب حسین سر زده در لیلۀ دل؛ روی چو مهتاب حسین کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین ************************** دل بَرَد از فوج مَلک؛ خنده و هم شیوَن تو ای پسر شیـر خـدا؛ دست من و ودامن تو بهـر سفـر تا به خـدا؛ بی مدد و توشه منم از کرم و لطف خدا؛عاشق شش گوشه منم کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسین علیهالسلام
شده آوای لبهای؛ همـۀ اهل عـالـمین السلامُ علیکَ یا؛ ابا عبدالله الحـسیـن آمدی ای نـور کـوثر فرزند زهرا و حیـدر خوش آمدی یا ثارالله مــدد یــا ابـاعــبـدالله ************************* جلوه گر شد قنداقه ات؛ای تجلّی انّـما مثل قرآن بر دستانِ؛حضرت ختم الانبیا آیات رحمت سوی تو کـعـبـۀ دلهـا کـوی تو خوش آمدی یا ثارالله مــدد یــا ابـاعــبـدالله ************************* ای اسیری بر عشق تو؛ اوج آفاق حُریّت فُطرسِ دل را کن رها؛ از گناه و از معصیت اهل هدایت کن ما را یـار ولایت کن ما را خوش آمدی یا ثارالله مــدد یــا ابـاعــبـدالله
: امتیاز
|